اطلاعات تماس
تنهایی
شعر

تنهایی …

تنهایی   تنهائی ، شریک تمام روزهای من است حتی روزهایی که ، به چشم های زیبای تو می اندیشم آن نگاه جادوئی ، که

اولین خیانت
شعر کوتاه گویی

اولین خیانت

اولین خیانت   من گفتم اما تو نگفتی اولین خیانت ، از همین جا آغاز شد !   اکبر درویش . بهمن ماه سال 1399

خورشید را کی زیارت می کنیم ؟
شعر کوتاه گویی

خورشید را کی زیارت می کنیم ؟

خورشید را کی زیارت می کنیم ؟   شب از سر ما گذشته است خورشید را کی زیارت خواهیم کرد !؟   اکبر درویش .

عش یعنی همین !
شعر کوتاه گویی

عشق یعنی همین !

عشق یعنی همین !   صحت اعتماد توام مرا باور کن عشق یعنی همین !!   اکبر درویش . بهمن ماه سال 1399    

من انقلابی نیستم
شعر

من انقلابی نیستم

  من انقلابی نیستم قدم زدن ، در زیر باران را ، دوست می دارم و اندیشیدن به چشم های تو آن چشم های زیبا

وصیت کرده ام
شعر

وصیت کرده ام

  وصیت کرده ام   وصیت کرده ام جسدم را ، در رودی خروشان بیندازند تا به دریا برسم می خواهم در دریا ، در

من چشم گذاشتم
شعر

من چشم گذاشتم!!

  من چشم گذاشتم !!   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   گفتم رفیق هستیم دو تا دوست می

ماه و چاه
شعر کوتاه گویی

ماه و چاه

  ماه و چاه   به ماه نگاه کردیم اما ، به چاه نیندیشیدیم اینگونه شد که در چاه افتادیم !   اکبر درویش .

مست شوید
شعر

مست شوید

مست شوید   کوزه‌های‌ آب‌تان را ، شراب خواهم کرد تا بنوشید تا مست شوید به شوق آیید به رقص و پایکوبی مشغول شوید مست

از ناتمام مردن می ترسم !
شعر

از ناتمام مردن می ترسم !

  از ناتمام مردن می ترسم !   تمامم کن تمام از ناتمام مردن می ترسم سفارش داده ام سنگ قبرم را بر آن نوشته