اطلاعات تماس
بزرگ بود !
شعر

بزرگ بود !

بزرگ بود !   بزرگ بود و بزرگی ، در برابرش ، کوچک از کدامین تبار ؟ چه فرق می کند !؟ تنها می دانم

نجات دهنده !!
شعر

نجات دهنده !!

  نجات دهنده !!   نشسته روی شن ها کنار دریا زیر خورشید و آن سو تر ، جنگل جنگل سبز و درختان سر به

همبستر با روشنی
شعر

همبستر با روشنی

همبستر با روشنی   ارتداد … ارتداد … او را در آتش بسوزانید !! چه کس گفته است که ” ژاندارک ” ، با کره

خود کشی !!
شعر

خود کشی !!

خود کشی !!   پرسید ؛ نهنگ ها ، چرا خودکشی می کنند ؟ نمی دانم شاید از دریا خسته شده اند ! اما نهنگ

مردی که در شب راه می رفت
شعر

مردی که در شب راه می رفت

  مردی که در شب راه می رفت   مردی که در شب راه می رفت عکس خورشید را ، در خانه اش قاب گرفته

دوباره برهنه شدیم
شعر

دوباره برهنه شویم

  دوباره برهنه شویم   برهنه در آب برهنه در باد برهنه در عشق … کنون ، برهنه در آب تطهیر می شوم برهنه در

در این روزهای سخت !!
ننویسندگی

در این روزهای سخت !!

  در این روزهای سخت !!   #ننویسندگی واقعیت تلخ و دردناکی است اما چاره ای جز پذیرش این واقعیت نیست ویروس کرونا جان و

برای زایش دوباره ی بحران
شعر

برای زایش دوباره ی بحران

برای زایش دوباره ی بحران     بحران برای زایش دوباره ی بحران کلمه ها به استمنا می افتند و فریسیان جار می زنند در

غمگنانه
شعر کوتاه گویی

غمگنانه

غمگنانه   دیوارها را دیدیم و دروازه ها را بستیم تا به روزگار غریب خویش رنگ کوری بزنیم !   اکبر درویش . اسفند ماه

دردی برای تمام فصول !!
شعر

دردی برای تمام فصول !!

دردی برای تمام فصول !!   در آغاز ، که یکی بود و اما یکی نبود ، که نه من بودم و نه ما و