اطلاعات تماس
حتی اگر قطره باشی
شعر کوتاه گویی

حتی اگر قطره باشی

حتی اگر قطره باشی   حتی اگر قطره باشی می توانی در مرداب بگندی یا بروی تا به دریا برسی   اکبر درویش    

آن چنان های آن چنانی !!
شعر

آن چنان های آن چنانی !!

  آن چنان های آن چنانی !!   لبانت را جلو بیاور با بوسه ، با من سخن بگو بگذار در سکوت و بوسه ،

به زمین نگاه کن
شعر کوتاه گویی

به زمین نگاه کن

  به زمین نگاه کن   سرت را بالا نگیر در ماه خبری نیست به زمین نگاه کن چاه های بسیار ، در راه است

اولین خیانت !
شعر کوتاه گویی

اولین خیانت !

اولین خیانت !   من برخاستم تو نشستی اولین خیانت از همین جا شروع شد !   اکبر درویش . 28 بهمن 1399    

بهار بود می آمد
شعر

بهار بود می آمد

بهار بود می آمد   امپراطوری اش ، از ازلیت تا ابدیت بر خش و خاشاک ادامه داشت تا ماهی ها، بر خلاف جریان آب

زمستان است !
شعر

زمستان است !

  زمستان است !   شب پره ها با هم ، گنجشگ هایی که از روی درختان ، پریده بودند کرم های شب تاب و

سرگردان میان زمین و آسمان
شعر کوتاه گویی

سرگردان میان زمین و آسمان

  سرگردان میان زمین و آسمان   مادرم ، زمین پدرم ، آسمان اکنون میان زمین و آسمان سرگردان مانده ام !   اکبر درویش

آرامش قبل از طوفان
شعر کوتاه گویی

آرامش قبل از طوفان

  آرامش قبل از طوفان   من ارامم آن چنان آرام انگار هنوز سنگی را ، پسری بازیگوش در برکه پرتاب نکرده است !  

اولین خیانت
شعر کوتاه گویی

اولین خیانت

اولین خیانت   من گفتم اما تو نگفتی اولین خیانت ، از همین جا آغاز شد !   اکبر درویش . بهمن ماه سال 1399

خورشید را کی زیارت می کنیم ؟
شعر کوتاه گویی

خورشید را کی زیارت می کنیم ؟

خورشید را کی زیارت می کنیم ؟   شب از سر ما گذشته است خورشید را کی زیارت خواهیم کرد !؟   اکبر درویش .