اطلاعات تماس

 

انگار دچار توهم شده ام

 

می اندیشم
در این روزگار تلخ و سیاه ،
مردمی یکدل و یکصدا،
آیا وجود دارند
تا دست های هم را بگیرند !؟

و این عشق ،
که در قلب من موج می زند ،
مردمانی را
که عاشق سپیدی هستند
آیا راه خود را پیدا می کنند

و به راستی ،
چه مصیبتی است
در جهان کوران ،
به روشنایی اندیشیدن !

من درد تازیانه را احساس می کنم
و به صلیب کشیده شده ام
به کوه تنهائی مامن لاشخورها ،
تبعید شده ام
اما ،
هنوز اسیر ناامیدی نشده ام

آیا
دختران جوان
و پسران جوانی
که در عشق من تعمید یافته اند
روزی به اسطوره گی فکر خواهند کرد
آیا کار ناتمام نسل من ،
ناتمام می ماند
یا آن ها
این راه دشوار را طی می کنند
تا به مقصد برسند

بگذار به غار تنهائی خود پناه ببرم
تا تنهاتر از همیشه
به حسرت هایی که داشته ام
و به آرزوهایی که دارم
بیندیشم

شاید روزی ،
کسانی فهمیدند
و زندگی ،
به گونه ای دیگر ،
در زمین ادامه یافت

باز انگار دچار توهم شده ام !

اکبر درویش . آبان ماه سال ۱۴۰۲

انگار دچار توهم شده ام

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد 

به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *