اطلاعات تماس
انگار دچار توهم شده ام
شعر

انگار دچار توهم شده ام

  انگار دچار توهم شده ام   می اندیشم در این روزگار تلخ و سیاه ، مردمی یکدل و یکصدا، آیا وجود دارند تا دست

انگار توهم زده ام
شعر

انگار توهم زده ام !

  انگار توهم زده ام   دردی را ، من بر دوش خود حمل می کنم که کوه هم عاجز است از برداشتن این درد

زندگی می کنیم ؟
شعر

زندگی می کنیم ؟

  زندگی می کنیم   زندگی می کنیم ؟ آری ! و حاصل این زندگی : کار کردن خوردن و خوابیدن همخوابگی و پس انداختن

جای امن من
ترانه

جای امن من

  جای امن من   دوستت دارم ای زیبای خفته خاموش تنها حرف ناگفته دوستت دارم من مانند دریا هم شکل رویا دنیا تا دنیا

جهان ما تو را کم داشت
ترانه

جهان ما تو را کم داشت

  جهان ما تو را کم داشت   جهان ما تو را کم داشت تو را ای شوق آزادی تویی که عشق و آبادی به

انتحاری
شعر

انتحاری

  انتحاری   هیچ نترس هیچ واهمه نداشته باش دست خدا همراه توست تا بهشت ، فاصله ی اندکی داری این کمربند انتحاری را ،

کاش خدا
شعر

کاش خدا !!

کاش خدا   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   کاش خدا پدر داشت و پدرش معتاد بود و در

حتی یک نفر
شعر

حتی یک نفر !!

  حتی یک نفر   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   هزاران نفر ، برای صدهاهزار نفر ، در

در تار عنکبوت
شعر

در تار عنکبوت

  در تار عنکبوت   چه زخم‌ های کهنه ای ، سال ها ، بر تن ما مانده است زخم هایی که انگار ، در

کاش خدا
شعر

کاش خدا !!

  کاش خدا !!   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد ) کاش خدا ، مانند پسر بچه ای ، یه