اطلاعات تماس
در ساعت صفر !
شعر

در ساعت صفر !

  در ساعت صفر ! تمام کن کی ساعت صفر فرا می رسد !؟ در ساعت صفر ، اولین قطار با شتاب ، به سوی

بذر امید بکاریم
شعر

بذر امید بکاریم

  بذر امید بکاریم   بیندازیم برود داخل سطل های زباله تا نابود شود نامیدی را یاس را و نتوانستن را … و بکاریم بذر

رنگ مشکی
شعر

رنگ مشکی

  رنگ مشکی   دیوار رنگ مشکی سیگار رنگ مشکی خنده رنگ مشکی گریه رنگ مشکی آفتاب رنگ مشکی مهتاب رنگ مشکی دست ها رنگ

کاش نفس های آخر باشد
شعر

کاش نفس های آخر باشد

کاش نفس های آخر باشد چون سگی ، لت و پار شده که کنار جاده افتاده بی هوده ، نگاهم را به کسانی دوخته ام

ما جدا از هم شده ها
شعر کوتاه گویی

ما جدا از هم شده ها

  ما جدا از هم شده ها   هر راهی ، هزاران بی راهه پیدا کرد آیا ، ما جدا از هم شده ها می

فقر ...
شعر

فقر …

فقر … در زد ؟ یا ، بی صدا آمد !؟ نمی دانم بعدها ، می فهمیم ! آمد وارد شد فقر را می گویم

وحدت
شعر

وحدت

وحدت   گفتمش : درد ! گفت : مگو ؛ درمانی ست گفتمش : شب ! گفت : مگو ؛ پایانی ست گفتمش : تفرقه

دوباره تکرار ...
شعر

دوباره تکرار

دوباره تکرار … آسمانی بی ابر اما پر غبار کویری خشک بی آب و علف و جنگل های سوخته و دریاهای خشک شده و جسدها…

جنگ جنگ تا پیروزی !!
شعر

جنگ جنگ تا پیروزی !!

جنگ جنگ تا پیروزی !! پوتین ، در تهران گفت : جنگ جنگ تا پیروزی ! اما کدام پیروزی اشغال سرزمین های دیگر کشتار مردم

چقدر زیبا خواهد بود !
شعر

چقدر زیبا خواهد بود !

چقدر زیبا خواهد بود ! چه وسعتی دارد دریا … دریا … دریا … چه حصاری هست از برای ما همه تاریک … همه تنگ