اطلاعات تماس
دلم میخواد یک کتاب بنویسم
ننویسندگی

دلم میخواد یک کتاب بنویسم

دلم میخواد یک کتاب بنویسم   ننویسندگیدلم میخواد یک کتاب بنویسم از اول تا آخرش سفیدسفید و تمام چیزهایی که میخواستم بنویسم و تا حالا

دلم گرفته است
ننویسندگی

دلم گرفته است

دلم گرفته است ننویسندگی ننویسندگی :دلم می خواهد فرار کنم … بگریزم …از همه چیز … از همه کس …حتی از خودم…دلم می خواهد جایی

خدا گم شده است
شعر

خدا گم شده است !!

خدا گم شده است !!_________________آن روز عصر که به خانه آمدم ,مادرم گفت :خدا گم شده است ! تمام کوچه پس کوچه های شهر را

به نماز می ایستم
شعر

به نماز می ایستم

به نماز می ایستم   به نماز می ایستم رو به قامت تو چشم های زیبای تو , مهر نماز من است تو را تکبیر

باکرره وار ...
ترانه

باکره وار …

باکره وار …   باکره وار اومده ام که روزو با تو سر کنم تو آغوش امن تو من این شبا رو سحر کنم جار

سنگ اول
ننویسندگی

سنگ اول

سنگ اول سنگ اول : بازنویسی من ازقسمتی از باب هشتم انجیل یوحنا سال 1353. تهران به دوستان و همه مسیحیان جهان در روز میلاد

روی باد راه می روم
شعر

روی باد راه می روم

  روی باد راه می روم   اما  هنوز  روی باد راه می روم با این که  سخت چسبیده ام سینه های زندگی را  با

شعر من
شعر

شعر من …

شعر من   شعر من , نه شعر سپید است نه شعر سیاه … شعر من , نه شعر نو است نه شعر کهن …