اطلاعات تماس
در خود نهان کرده ام
شعر

در خود نهان کرده ام

  در خود نهان کرده ام   با احمد شاملوگفتی :خدای را ،در پستوی خانه نهان باید کردو من نیز ،چنین کردماما دژخیمان ،در خانه

بخوان
شعر

بخوان

  بخوان   بخوانبه نام مردمبرای مردمصدایت ،بغض خاموش گلوهای زخمیصدایت ،فریاد دهان های دوخته شدهآوازهای در بطن خفه شدهصدایت ،بانک هشیاریفریاد بیداریبخوانبه نام مردمبرای

چه شد
شعر

چه شد

  چه شد از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد ) از من پرسید :چکار می کنی ؟گفتم :تو چکار می کنی

به چه می اندیشی ؟
ترانه

به چه می اندیشی ؟

  به چه می اندیشی ؟ به چه می اندیشیخانه ات آباد باددل تو از اندوهخالی و آزاد بادغم مخور این روزهاماندنی که نیستندروزهای بهتر

وحدت و تفرقه
ننویسندگی

وحدت و تفرقه

  وحدت و تفرقه   اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر

چقدر زیبا می خندی
شعر

چقدر زیبا می خندی

  چقدر زیبا می خندی چقدر زیبا می خندیدیر گاهی پیش ،من هم زیبا می خندیدموقتی که کودک بودموقتی که کوچک بودم اما اکنون ،خنده

فاصله
شعر کوتاه گویی

فاصله

  فاصله   خدا بزرگ استولی من کوچکهر چقدر سرم را بالا می برماو را نمی بینمچقدر بین ما فاصله است !!اکبر درویش . اردی

برادری بی برابری
شعر کوتاه گویی

برادری بی برابری

  برادری بی برابری     اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و

انگار دچار توهم شده ام
شعر

انگار دچار توهم شده ام

  انگار دچار توهم شده ام   می اندیشم در این روزگار تلخ و سیاه ، مردمی یکدل و یکصدا، آیا وجود دارند تا دست

انگار توهم زده ام
شعر

انگار توهم زده ام !

  انگار توهم زده ام   دردی را ، من بر دوش خود حمل می کنم که کوه هم عاجز است از برداشتن این درد